ریش تراش(جالب و طنز)

          امير 
            بازدید : 387
          سه شنبه 01 مرداد 1392
           نظرات (0)
        

چمبرخان میره مسافرت، بعد شيش هفت ماه برميگرده، در ميزنه، داداش كوچيكش با يك تپه ريش در رو باز ميكنه! چمبرخان هول ميكنه، ميگه: چي شده!؟ ننه مرده !؟.. بابا مرده؟! داداشش هيچي نميگه، فقط يك نگاهِ معني داري بهش ميندازه و ميره توو خونه . چمبرخان جفت ميكنه، ميره تو ميبينه داداش بزرگش هم تا زير گردن ريش گذاشته! بدبخت پاك شلوارشو خيس ميكنه، ميگه: اصغرجون، تورو خدا بگو چي شده؟! كسي مرده؟! داش اصغر هم يك نگاه به چمبرخان ميكنه و از اتاق ميره بيرون. چمبرخان بدبخت سراسيمه ميره تو اتاق باباش، ميبينه ريش باباش رسيده تا دم نافش! چمبرخان دو دستي ميزنه تو سرش، ميگه: بابا ... بگو آخه چه بلايي سرمون اومده؟ ننه مرده؟! باباش ميگه: اي كاش ننت مرده بي... كاش بابا مرده بي... پسر آخه تو اين ريش تراشو چرا بردي؟!!!

نامه ی یک پسر یه یک پدر

          امير 
            بازدید : 288
          سه شنبه 01 مرداد 1392
           نظرات (0)
        

پدر درحال رد شدم از کنار اتاق پسرش بود . با تعجب دید که تختخواب مرتب و همه چیز جمع و جوره. یه پاکت هم روی بالشت گذاشته و روش نوشته بود (( پدر ))

پدر با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو بازکرد و بادستانی لرزان نامه روخوند :

پدر عزیزم ،

ادامه این داستان رو در ادامه مطلب بخونید

درباره مطالب جالب ، خواندنی و طنز , عاشقانه ,

ادامه مطلب ...

ترول

          امير 
            بازدید : 227
          دوشنبه 31 تیر 1392
           نظرات (0)
        

حس حل سوالات

تبلیغات

به کودکان نیازمند کمک کنید!!!

our logo